فصل دوم – ورود به کربلا
و حسین وارد شد...
امروز دوم محرم الحرام سال 61 هجری قمری است...
کربلا، میزبان است و اهل بیت دردانه پیامبر (صلوات الله علیهم اجمعین) میــهمان..
زینب نگران است. حسین را مینگرد که با یاران خود اتمام حجت میکند: «اما بعد، مردم برده دنیایند، دین بر زبانشان
است و در پی آنند، تا وقتی زندگیشان بگذرد. هرگاه با بلا آزموده شوند، دینداران
اندک میشوند. سپس پرسید: آیا اینجا کربلاست؟ گفتند: آری. فرمود: اینجا جای محنت و
رنج است؛ اینجاست محل فرود آمدن ما و مرکبهایمان و ریخته شدن خونهایمان.
همه فرود آمدند، بارها را کنار فرات گشودند، خیمهای برای حسین ـ
علیه السلام ـ و خانواده و فرزندان او افراشته شد. خیمه برادران و عموزادگان را اطراف
خیمه او زدند. حسین ـ علیه السلام ـ در خیمهاش نشست و به اصلاح شمشیرش پرداخت.
چون غلام ابوذر نیز با او بود، حضرت، اشعار «یا دَهرُ افًّ لکِ من خلیلٍ...» را میخواند».